نشانی از تو ندارم،اما نشانی ام را برای
تومی نویسم:درعصرهای انتظاربه حوالی بی کسی ام
قدم بگذار،خیابان غربت راپیدا کن وارد کوچه
پس کوچه های تنهایی شو،کلبه ی غریبی ام را
پیدا کن کنار بید مجنون خزان زده و کنار
مرداب آرزوهای رنگی ام،در کلبه را باز کن
به سراغ بغض خیس پنجره برو حریر غمش را کنار
بزن،مراخواهی دید بابغضی کویری که غرق در
عصاره ی انتظار پشت دیوار دردهایم نشسته ام
برای شکستن من یه اخم کافیه ...
نیازی به فریادت نیست واسه اشک ریختنم
سکوت تو کافیه ... نیازی به قهر نیست
برای مردنم حرف رفتنت کافیه ...
نیازی به انجامش نیست نمی خوام بین منو بین
دلش جنگ بشه نمی خوام عشقی که اون نداره
کم رنگ بشه من فقط یه چیزی از خدا می خوام
واسه یک بارم شده دلش برام تنگ بشه ...